حکم الهی و سنت الهی

تمام احکام الهی؛ سنت الهی نیستند که همواره تکرار شوند

برخی افراد که عموما ادعای علمی دارند و اکثرا پیرو مذاهب یا فرقه های دینی هستند؛ از روشی برای اثبات ادعاهای خود استفاده می کنند که من آنرا سنت دانستن حکم الهی نام گذاری کرده ام. به این صورت که یک حکم الهی یا یک آیه از قرآن را ذکر می کنند و سپس بدون هیچ دلیلی آنرا به سنت الهی تعبیر می کنند و سپس با استفاده از روش های استقرایی و تعمیمی؛ تفکر خود را بسط می دهند تا به مقصود خود برسند.

به عنوان مثال؛ احمد اسماعیل بصری و برخی مذاهب و فرق دیگر؛ از آیه ۳۰ سوره بقره استفاده می کند که خداوند به ملائکه می فرماید من در روی زمین خلیفه ای خواهم گماشت. سپس نتیجه می گیرند پس این یک سنت الهی است و از زمان آدم (ع) تا پایان دنیا این سنت الهی ادامه دارد چرا که به فرموده قرآن؛ در سنت الهی تبدیلی نیست.

اما سوال اینجاست که چطور به این نتیجه رسیده اند که این حکم؛ یک سنت الهی است در حالی که خداوند از آن به عنوان یک سنت یاد نکرده است! آنجا که خداوند از یک سنت الهی در قرآن یاد می کند؛ به صراحت و به صورت کاملا شفاف؛ میفرماید که این یک سنت الهی است.

در موارد دیگر؛ احکام خداوند حکم الهی است نه سنت الهی تکرار پذیر.

به عنوان مثال؛ زمانی که آن شخصی که به او از جانب خداوند علم عطا شده بود؛ پسر یک پدر و مادر مومن را می کشد و موسی (ع) از او می پرسد که چرا او را کشتی... در ادامه ماجرا؛ او به موسی (ع) می گوید که او فرزند ناصالحی بود و با کشتن او خواستم که خداوند به پدر و مادرش فرزندی صالح عطا کند. (نقل مضمون از سوره کهف)

آیا آن شخص عالم؛ که دارای علم الهی بود؛ این عمل را از طرف خود انجام داد یا به حکم خداوند؟

اگر به حکم خداوند بود؛ آیا این یک سنت الهی است؟

پس باید نتیجه بگیریم که هر پیامبری باید در طول تاریخ فرزندان ناصالح را میکشت تا فرزندان صالح جایگزین شود؟

یا در مثالی دیگر؛ خداوند اجازه ازدواج همسران پیامبر خاتم (ص) با مردان دیگر را برای همیشه از آنان سلب می کند. آیا این یک سنت الهی است؟ یا تنها یک حکم الهی است؟

اگر سنت الهی است چرا در مورد پیامبران دیگر اشاره نشده است؟ آیا باید با توجه به این حکم الهی؛ با تعمیم آن به پیامبران قبل نتیجه بگیریم که از آدم (ع) تا پیامبر خاتم (ع) تمامی زنان تمامی پیامبران نمی بایست با هیچ مردی پس از پیامبر خود ازدواج کنند؟

باز در مثالی دیگر؛ خداوند در سوره انعام میفرماید گوشت ها و چربی هایی را بر یهود حرام کرده است. این یک حکم بوده است. پس چرا سنت الهی نبوده که برای آیندگان و مسیحیان و مسلمانان نیز حرام باشد؟ اگر به خاطر بغی و سرکشی یهود بوده؛ چرا سرکشی اقوام بعدی شامل این حکم نشده است؟ آیا اقوام بعدی هرگز دچار بغی و سرکشی نشدند؟

پس باید بپذیریم که در قرآن نوعی احکام وجود دارد که سنت الهی (تکرار شونده) نیستند. بلکه با توجه به شرایط حکم می شوند و جایز نیست هر حکم الهی را به عنوان یک سنت الهی در نظر بگیریم و آنرا تعمیم دهیم و سپس با استفاده از استقراء و تعمیم و قیاس؛ شروع کنیم به نظریه پردازی و در نهایت به جایی برسیم که چیزی را به خداوند یا قرآن نسبت دهیم که مقصود خداوند نبوده است.

امتیاز: 5 از 5. مجموع 1 رای
افزودن نظر
در حال پاسخ به: [انصراف]
تعداد حروف باقی مانده: 500
Captcha  
۱۴۰۳/۰۶/۱۵ | مقالات | مدیر سایت | بازدید: 30 | 1725484405