برخی جریان ها مانند عبدالله هاشم بر این باورند که کعبه تنها نمادی بوده است و اکنون که امام آنها زنده و حاضر است؛ کعبه اصلی در واقع همان امام است که باید از او اطاعت (طواف) کرد. یعنی تبعیت و پیروی از امام را اصل می دانند و کعبه و قبله را تنها نمادهایی می دانند.
این در حالی است که قرآن صراحتا کعبه را قبله میداند و مومنین را دعوت به حج می نماید (کسانی که استطاعت مالی دارند و شرایط حج فراهم است).
این در حالی است که منافاتی بین حج و طواف کعبه و اقتدا به یک امام وجود ندارد (با فرض امام بودن عبدالله هاشم) و اساسا این دو موضوع هریک جایگاه خود را دارد و هر دو مورد تایید قرآن است.
اما از آنجا که پیروان عبدالله هاشم این دو را مرتبط میدانند و اساسا کل دین را تبعیت محض از امام خود می دانند؛ لذا بر خلاف قرآن عمل می نمایند و این دلیلی بر بطلان این جریان است.
ضمنا باید متذکر شد که عبدالله هاشم قرآن را ناقص و تحریف شده می داند و اتباع او نیز به پیروی از وی؛ قرآن را ناقص می دانند و از این رو رد عقاید خود به دلیل مغایرت با قرآن را نمی پذیرند.
آنها معتقدند قرآن تحریف شده است اما وصیتی که برای اثبات امامت امام خود به آن استناد می کنند هرگز قابل تحریف نبوده و نیست.
البته جریان های دیگری هم وجود دارند که یا نگاه عرفانی و باطنی به کعبه دارند و یا مکان کعبه را جای دیگری می دانند و یا اساسا کعبه را قبول ندارند.
این مقاله به تدریج تکمیل می گردد...
